سلام

دیروز یعنی 23 مهر ، یکشنبه صبح با مامان جونم و پسر جونم جاتون خالی رفتیم زیارت ضریح امام حسین ،کلی شلوغ بود و با کلی معطلی و سختی رفتیم و جاتون خالی خیلی حس خوبی بود و پسرمم ضریح رو بوس کرد ...بعد ساعت حدود 10.30 رفتیم برای پروژه غمناکه واکسن...

رفتیم درمانگاه و اول قد و وزن را کنترل کردن که وزنش هنوزم از 9 کیلو نیومده بود بیرون و من کلی ناراحت شدم،بیشتر از اینکه باز هم مجبورم حرف بشنوم ولی خانومه بهم گفت گوش نکن به حرفهای مردم همین که بچه ات مریض نیست یعنی تغذیه خوبی داره و با این حرفاش کلی آرومم کرد مثل همیشه

وزن: 9.750

قد:78

دور سر:47

دکتره گفت همه چیزش خوب و نرماله

خدا رو شکر

واکسن هم سه گانه بود و فلج اطفال و MMR

یکی به پای چپ

یکی به دست چپ

یه قطره هم خورد

ساعت 12 بهش قطره استامینوفن دادم وخوابید و ساعت 2.30 بیدار شد و از درد فقط گریه میکرد و تو تب میسوخت خلاصه بچه ام تا حدود 22 ساعت تکون نخورد از سر جاش و گریه کرد و نالید ما هم کنارش غصه خوردیم وگریه کردم...دیشب بیشتر شب را شیر میخورد و من تکون نخوردم که دیگه من دردی رو دردش نباشم ولی الان حدوده 20 دقیق اس که داره لنگ لنگون راه میره ولی هنوز قطره را به خاطر درد و تبت بهت میدم تا خوبه خوب بشی

ایشالله زودتر خوب بشی فرشته نازم

دوستت دارم عروسک مامان

دوستت دارم