هفته 26

خوبی؟
چه خبر؟
شب یلدا از بیرون اومدیم خونه که من داشتم با تلفن صحبت میکردم که یه دفعه شما تکون خوردی اینقدر محکم که بابایی هم دید وااااااای چه حس باحالی بود بابایی اصلا باورش نمیشد
همش میگفت واقعا خودش بود خطای دید نبود؟
الهی قربونت برم که هنوز نیومده ما رو گذاشتی سر کار...
شب جمعه هم که خونه آقاجون خوابیده بودیم شما تکون خوردی بعد بابایی دستشو گذاشت رو شکمم و احساست کرد وااااااااااای وقتی بابایی تکون هاتو احساس میکرد میشد خوشحالی را تو عمق چشماش دید واقعا براش هیجان انگیز بود...
دیگه چه خبر؟
نی نی جیگر ما خیلی میخوامت با اینکه مامانی همش تند تند مریض میشه (شقاق) ولی باز هم وقتی تو تکون میخوری همه خستگی های مامانی از تنش میره بیرون...
شب یلدا شب هفت امام حسین بود واسه همین واسه ما یه شب خیلی ساده بود...
جیگر مامانی خیلی میخوامت
دیگه چه خبر؟
الان مامان جون دوتا حوله اورد نشونم داد که برای شما خریده بود البته سلیقه اش واسه خاله جون زهرام بود اینقدر خوشگلن نی نی که خدا میدونهراستی جیگرطلا خاله زهرام اینقدر برای شما ذوق میکنه که خدا بدونه
اون روز وقتی بهش گفتم به خاطر شقاق شدید و درد و یبوستم نی نی تکون نمیخورد بغض گلوشو گرفت
یعنی واقعا اینقدر دوست داره؟؟
راستی خاله جون زهرام الان عقد کرده اس و احتمالا همزمان با تولد شما عروسی کنه ایشالله خوشبخت بشه
الهی مامانت به قربونت بره که اینقدر خواستنی هستی...
دیگه چه خبر؟
دیشب منو شما و بابایی و مامان جون رفتیم برای خرید مینی واشرکه نخریدیم وقرار شد یه روز دیگه بخریم الان فقط مدل ها رو دیدیم
دیگه چه خبر؟
جمعه صبح رفتم خونه پسر عمه ام آسید روح الله روضه همه جمع بودیم اتاق بچه اش هم دیدم همه چیز توش سبزه خیلی خوش گذشتیه چیز بامزه از بس به هانیه بچه منصوره (دختر عموم) گفتیم من تو دلم نی نی دارم اونم که خب نی نی نمیبینه واسه همین به خودم میگه نی نی
خیلی بامزه اس مگه نه جیگر؟
امیر رضا هم من دستمو میذارم رو دلم میگم من نی نی دارم اونم ادای منو درمیاره و انگشتشو میذاره رو دلش و میگه نی نی اینقدر خنده داره این صحنه که خدا میدونه
آره پسر گلم ما با شما و این دل گنده و خوشگل و اطرافیانمون یه دنیایی داریم ... مامان جون که همش یا با شما صحبت میکنه یا داره برات چیزی میخره یا حرف شما رو میزنه امروز صبح مامان جون تا بیدارشد گفت نی نی چرا سلام نمیکنه همون موقع شما شیطون خان تکون خوردی و سلام کردی... الهی قربونت برم که اینقدر با ادبی مادر...
مامان جون هر روز که زنگ میزنه خونمون اول احوال پرسی شما رو میکنه میگه نی نی چطوره خوبه؟
البته این کار رو بابایی هم میکنه فاطمه برهانی و خاله زهرامم میکنن خیلی جالبه که شما اینقدر شخصیت داری جیگر طلا...
عسل مامان میدونی چرا قورتت دادم؟از بس دوستت داشتم دیگه الانم اصلا دلم نمیخواد بیایی بیرون آخه خیلی حاملگی حال میده ناناز مامان
خب بقیه حرفام باشه واسه بعد آخه میخوایم با مامان جون بریم بیرون یه خرده چیزی برای شما بخریم
امری نیست؟
بوووووووووس
بای